آوا موویز

خلاصه داستان-

خلاصه داستانبان ها دختریه که به شخصیت رک و خشکش معروفه و به همین دلیل سه بار در ازدواج رد شده. هر چند درواقع اون دختری مهربون و حساسه. یک روز به طور اتفاقی متوجه میشه که توانایی دیدن آینده از طریق خواب هایی که میبینه رو داره. بان ها تصمیم میگیره از این توانایی استفاده کنه و از نابودی خانوادش جلوگیری کنه. در همین حین رونگ شیا مردی اجتماعی و با استعداده که دنبال فهمیدن راز نابودی خانواده و هویت واقعیشه. اون با بان ها ملاقات میکنه و با هم سعی در حل اسرار دارند و تو این مدت کم کم عاشق هم میشن . .

خلاصه داستاندوستی که در اثر اختلاف ایجاد شده است ، شروع یک عاشقانه بین زنی با شخصیت "گرگ مانند" و "پسر پادشاه گرگ" است. لینگ لانگ به طور تصادفی توسط یک گرگ گاز گرفته شد. یان چینگ او را به عنوان یک دزد اشتباه می کند در حالی که او از طبیعت مغرورانه خود متنفر است. همانطور که مشخص است ، یان چینگ پسر دوست پدرش است. دو دولت در داخل لینگ لانگ زندگی می کنند ، یکی انسان است و دیگری گرگ. جابجایی تصادفی بین دو شخصیت باعث می شود که او به نظر برسد در همین حال ، یان چینگ ، پسر یک مقام دولتی ، ممکن است از نظر ظاهری بی بند و بار به نظر برسد اما او خط خون قبیله گرگ را حمل می کند. لینگ لانگ به دلیل ارتباط خانوادگی کاملاً به حیاط حیاط یان نقل مکان می کند. پس از اینکه یان چینگ به ارتکاب سرقت به لینگ لانگ مشکوک شد ، تحقیقات خود را برای اثبات بی گناهی آغاز کرد. در طی این روند ، او متوجه می شود که احساسات بسیار تیزبینی را شروع کرده است. رفتار غیرمعمول لینگ لانگ توجه یان چینگ را به خود جلب می کند و آنها شروع به کار با یکدیگر می کنند تا پرونده را شکسته کنند. لینگ لانگ و یان چینگ ممکن است به دلیل یک سوing تفاهم مسیرهای متقاطع را طی کرده باشند ، اما آنها خیلی زود متوجه می شوند که قلب آنها به دور یکدیگر تندتر می زند. خصوصیات گرگی لینگ لانگ او را با یان چینگ پرشور هماهنگ می کند. با این حال ، به نظر می رسد او با تبدیل شدن به "ملکه گرگ" ، خشن تر و خشن تر می شود

خلاصه داستان-

خلاصه داستاندانش آموز دبیرستانی کیوکو هوری گرچه در مدرسه به دلیل خوشرویی و قدرت علمی تحسین می شود ، جنبه دیگری از او را پنهان کرده است. در حالی که والدینش به دلیل کار غالباً از خانه دور هستند ، ناچار است از برادر کوچکترش مراقبت کند و کارهای خانه را انجام دهد و فرصتی برای معاشرت در خارج از مدرسه باقی نگذارد. در همین حال ، ایزومی میامورا به عنوان یک اوتاکوی جوان و عینک دار دیده می شود. با این حال ، در واقعیت ، او فردی ملایم است که در تحصیل بی مهارت است. علاوه بر این ، او دارای 9 سوراخ در پشت موهای بلند خود و یک خال کوبی در پشت کمر و شانه چپ است. به طور کاملاً تصادفی ، هوری و میامورا در خارج از مدرسه مسیرهای متقابل را طی می کنند - هیچکدام آنطور که دیگران انتظار دارند به نظر نمی رسند. این تقابل های قطبی به ظاهر دوست می شوند ، و طرفی را که هرگز به شخص دیگری نشان نداده اند با یکدیگر تقسیم می کنند. ~~ اقتباس شده از مانگایی به همین نام.

خلاصه داستاندر بیست و چهارمین سالگرد تولد فو بائو به طور تصادفی یادداشت آرزویی دریافت کرد ، او آرزو داشت که با رئیس خوش تیپ خود بخوابد را یادداشت کرد ، اما انتظار نداشت که این واقعیت روز بعد محقق شود ، درست زمانی که فو بائو قصد دارد از یادداشت ها استفاده گسترده کند ، صاحب یادداشت ها جلوی در او ظاهر شد .. اما همچنین ادعا کرد که پادشاه یک کشور است. در یک طرف رئیس سرد است ، - در طرف دیگر امپراتور چسبنده است و مشکلات فو بائو آغاز شد.

خلاصه داستانهمکلاسی های دبیرستان ژانگ یانگ و ژو جینگ مانگ مانند دو قطبی مخالف هستند. در حالی که ژانگ یانگ گستاخ ، شوخ طبع ، اغلب خودخواه ، و حتی گاهی دعوایی است ، ژو جینگ مانگ ساده لوح و بیش از حد به دیگران اعتماد دارد. در حالی که آنها در مدرسه به آرامی با یکدیگر آشنا می شوند ، ژانگ یانگ ابتدا شروع به بازی با ژو جینگ مانگ به روش معمول خود می کند ، و او را فریب می دهد تا اعلام کند که در مورد سیستم tannoy مدرسه یک اعلامیه شرم آور دارد. اما کم کم ، آنها شروع به ایجاد دلبستگی به یکدیگر می کنند - و احساس احترام متقابل را شروع می کنند. اما آیا این می تواند روزی به عشق منجر شود؟ اقتباس از رمان "من آن پسر را به یاد می آورم" نوشته ژیان من.

خلاصه داستانرابطه ۱۰ ساله ژو کیی، ایجنت مشهور هنزمندان با هنرمندش، پایان خوبی نداشت. هو هائو وارد زندگی او می شود و به نظر می رسد که فقط او می تواند در این تعطیلات غیر منتظره شروع تازه ای برای او به وجود آورد.

خلاصه داستانسو جی وون نویسنده ی کارتون می باشد که تصمیم می گیرد مسائل احساسی خود را از کار جدا کند و تمرکز خود را بر روی پیشرفت در حرفه ی خود بگذارد لذا از عشق و عاشقی دوری می کند. پس از این تصمیم او تا سن 25 سالگی تبدیل به نویسنده ی شناخته شده ای می شود. حال او 30 سال دارد و نویسنده ی مشهوری است و تصمیم دارد عشق و عاشقی را به زندگی اش بازگرداند اما ظاهرا این کار سخت تر از آنچه می اندیشید است...

خلاصه داستاناعلام می کند "من یک شوهر می خواهم!" . ولی مضطرب و ساده لوح است، آیا می تواند موفق شود؟